روزگار کم فروغ ادبیات کودک و نوجوان ۱۲ |کمتر دانشآموزی است که تحت تاثیر کیپاپ نباشد/ نمیتوان چیزی را به نسل فعلی دیکته کرد
تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۳۳۴۸۶
طاهره شاهمحمدی نویسنده کودک و نوجوان با اشاره به رواج فرهنگ شرق آسیا در ایران میگوید: کیپاپها، مانگاها و فیلمهای کرهای در میان دانشآموزان ایرانی بسیار رواج یافتهاند و امروز کمتر دانشآموزی را میتوان یافت که تحت تاثیر این فرهنگ نباشد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ادبیات کودک و نوجوان در ایران سابقهای دیرین ندارد، تولدش به سالهای 1300 تا 1320 بازمیگردد، پس از انقلاب ادبیات کودک و نوجوان هم کمی و هم کیفی رشد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما بعد از آن این ادبیات اگرچه بهلحاظ کمی از رشد قابلتوجهی برخوردار شد، اما هرگز بهلحاظ کیفی به دوران پرشکوهش یعنی دهه 60 و 70 بازنگشت و حتی به آن نزدیک نیز نشد.
هرچه از دهه 60، دورانی که از آن با عنوان سالهای طلایی ادبیات کودک و نوجوان ایران یاد میشود، فاصله میگیریم، ادبیات این حوزه هر سال لاغرتر و نحیفتر میشود و دستانش برای عرضه آثار تأثیرگذار خالی و خالیتر، گویی خود فعالان این حوزه نیز دلخوش به هریپاترها و اسپایدرمنهایی هستند که از قلعههای ذهن کودکان ایران بالا میروند و آن را فتح میکنند.
در مقابل رخوت ادبیات کودک ایران، ادبیات ترجمهای عموماً از داستانهای غربی بازار خود را یافته و اغلب در کنج کتابخانههای کودکانمان جا خوش کردهاند. گزارههای مختلفی را میتوان جلوی این پرسش قرار داد؛ "چرا ادبیات کودک و نوجوان پس از پیمودن مسیری موفق در دهه 60 و 70 به این جایگاه رسیده است؟ چرا دیگر شاهد ظهور و بروز نویسندگانی چون مرادی کرمانی، رحماندوست، سرشار ، فرهاد حسنزاده و... در این ادبیات نیستیم؟ چرا به بومیسازی ژانرهای مطرح امروز ادبیات کودک و نوجوان در دنیا نپرداختهایم و در غیاب ما در این بازار، ذهن و روان کودکان و نوجوانمان با چه محتوایی پر میشود؟".
کارشناسان در پاسخ به این پرسشها دلایل مختلفی را ذکر میکنند، از دلایل اقتصادی که ناشر را بهسمت بازار ترجمه سوق میدهد تا بیانگیزگی نویسندگان برای تولید و خلاقیت در نویسندگی. محمدمهدی سیدناصری کارشناس حوزه نشر و طاهره شاهمحمدی نویسنده و مدرس در میزگردی که در خبرگزاری تسنیم برگزار شد، به این دلایل پرداختهاند، به گفته سیدناصری ناشران حوزه کودک و نوجوان بیش از هر چیز امروز باید خود را با شرایط دنیای امروز برو کنند، دور ماندن از تغییرات و رشد تکنولوژیهای نوین آنها را از نسلی که به گفته او نسل آلفا نام دارند، دور خواهد کرد.
طاهره شاهمحمدی نیز در این میزگرد از تاثیری که فرهنگ شرق آسیا بر نوجوانان امروز دارند، سخن گفته است، بخش نخست این میزگرد به شرح ذیل است:
*تسنیم: آقای سیدناصری برای شروع بفرمایید در حال حاضر ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما از چه وضعیتی برخوردار است و با استانداردهایی که باید داشته باشد، چقدر فاصله دارد؟
سیدناصری: در نمایشگاه کتاب امسال، سطح کتابخوانها بالا رفته است هم فروش عناوین و هم فروش ریالی ناشران نسبت به سالهای گذشته افزایش قابل توجهی داشته است، اما کیفیت کتابها پایین آمده است، در سالهای گذشته، ناشران به عنوان یکی از اقشار خیلی ضعیف در حوزه اقتصادی مجبور هستند، کتابهایی منتشر کنند که بیشتر تابع سلیقه بازار است، دراین میان یک سری از ناشران به سمت اتاقهای ترجمه رفتهاند که یک کتاب بین چندین مترجم نوپا تقسیم میشود تا هر چه سریعتر کتاب ترجمه، منتشر و روانه بازار نشر شود، بررسی این کتابها نشان میدهد که کیفیت ترجمه معمولا فدای سرعت شدهاند.
این در حالی است که در گذشته وضعیت نشر ترجمه چنین نبود، حبیبالله لزگی از مترجمان خوب کشور هر کتابی که ترجمه میکرد، سه بار ویراستاری میشد. مجموعه شرلوک هولمز با ترجمه این مرحوم به دلیل بهرهمندی از ترجمه بسیار خوب، جزو پرفروشهای 10 سال نشر ذکر بوده است.
شاهمحمدی: دوره کرونا با اینکه بسیاری تصور میکردند، ادبیات دچار رکود خواهد شد، اما کتابهای داستانی، شعر و کتابهای کار به کمک خانوادهها رسید، درصد فروش این کتابها پایین نیامد و والدین اتفاقا بیشتر به این کتابها روی آوردند تا در زمان بیشتری که در خانه بودند، از آنها استفاده کنند.
سطح عمومی مطالعه مردم پیشرفت کرده اما کارها غنا ندارد
بر خلاف آنچه که گفته میشود، وضعیت وضعیت فروش کتاب خوب است، سطح عمومی مطالعه مردم پیشرفت کرده است، اما متاسفانه غنای کار چه در ترجمه و چه در تالیف، چندان چنگی به دل نمیزند، در تالیف چون بازگشت سرمایه مطمئن نیست و معمولا حمایتی نیز از آن نمیشود، کارها محدودند و این بازار ترجمه است که هم محبوب ناشر است و هم محبوب مخاطب.
بعد از شروع بیماری کرونا بشر وارد دنیای جدید هوش مصنوعی شد، دنیایی که قرار نبود، اینقدر زود به آن وارد شود، سال 2020 ایلان ماسک اپلیکیشنی را رونمایی کرد و در همان زمان به هوش مصنوعی گفت دو پاراگراف از یک صفحه رمان 1984 جورج اورول را از یک منظر دیگر بنویسد، وقتی که نرمافزار هوش مصنوعی این کار را کرد، همه حضار متعجب شدند. بعداً هوش مصنوعی را تاحدودی متوقف کردند و ترسیدند که جای بشر را بکیردفچون آمادگی آن را نداشتند. اما نباید فراموش کرد که بشر هیچ راه فراری در مقابل تکنولوژی ندارد و ما نمیتوانیم از آن فرار کنیم.
تجربه من در کلاسهای درس حتی در کلاسهای ترم تابستان، حکایت از مقاومت نسل جدید در مقابل دانش فناوریهای نوین دارد، نسل جدیدی که نمیخواهند بپذیرند، فناوری نوین فقط به اینستاگرام، تلگرام و واتساپ منحصر نمیشود. بنابراین ما باید در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در این زمینه هم فرهنگسازی کنیم.
سیدناصری: نسل امروز که من از آن با نسل آلفا یاد میکنم، از سال 2010 به دنیا آمده و تا 2025 هم تولدش ادامه دارد. آن رفتاری که با نسل z (نسل پیش از آن) میشد، را نمیتوان با نسل آلفا انجام داد. نسل آلفا نسلی است که نمیشود برایش تصمیمگیری کرد. باید این نسل را بهتر بشناسیم تا تولید محتوایی داشته باشیم که هم غنای کارش بیشتر باشد و هم اینکه در مواجهه با مخاطب نیز موفق باشد.روزگار کم فروغ ادبیات کودک و نوجوان-3 | کمال شفیعی: تهاجم فرهنگی حاصل کوتاهی خودمان در این حوزه است
شاهمحمدی: در مورد ادبیات کودک باید بگویم چون ادبیات برای کودکان حالت آموزشی هم دارد، از سالهای قبل، حتی قبل از کرونا همیشه پررنگ بوده است، خانوادهها از ادبیات از کتابهای کودک از شعر از قصه برای تربیت فرزندانشان استفاده میکردند. در بسیاری نقاط استفاده از ادبیات به صورت شفاهی بود. یعنی تمام لالاییها و ترانههایی که مادران در گوش فرزندانشان میخوانند، بخشی از ادبیات است که اینگونه ادامه پیدا کرده است،
دوره کرونا با اینکه بسیاری تصور میکردند، ادبیات دچار رکود خواهد شد، اما کتابهای داستانی، شعر و کتابهای کار به کمک خانوادهها رسید، درصد فروش این کتابها پایین نیامد و والدین اتفاقا بیشتر به این کتابها روی آوردند تا در زمان بیشتری که در خانه بودند، از آنها استفاده کنند.
نمیتوان دانشآموزی را پیدا کرد که تحت تاثیرکیپاپها و فیلمهای کره نباشد
اما از نظر محتوا و درونمایه به ویژه در بخش نوجوان با یک فقدان و قصور واقعی و با یک چشمپوشی مواجه هستیم. کتابهای ترجمه درصد بالایی از بازار کتاب را تشکیل میدهند. علاوه بر اینکه حجم بالایی از فرهنگ غرب در سالهای اخیر از طریق کتابهای ترجمه به بازار نشر ما و ادبیات کودک و نوجوان نفوذ کرده است، حالا ما با فرهنگ وارداتی از شرق آسیا نیز مواجه هستیم، نوجوان ما اکنون به شدت تحت تاثیر فرهنگ کره هستند. شغل من معلمی است و به جرئت میتوانم بگویم که در مدارس دیگر نمیتوان دانشآموزی را پیدا کرد که تحت تاثیرکیپاپها، فیلمهای کره نباشد. زبان کرهای را یاد نگرفته باشد.
خانوادهها در زمینه استفاده فرزندانشان از ابزار دیجیتال آموزش درست ندیدهاند
به نظر میرسد، در این سالها نظارتها کافی نبوده، شکل نظارتها درست نبوده و ادبیات از کارکرد اصلی خود دور شده است. فضای مجازی و ابزار دیجیتال که بعد از کرونا خیلی آزادانه و خیلی بدون هیچ محدودیتی در اختیار بچهها قرار گرفت و سن استفاده از آن پایین آمده است. حالا به یک خطر تبیدیل شده است. حالا حتی بچههای پیش دبستانی نیز درگیر گوشی و فضای مجازی هستند، در بستر اینترنت بسیاری از محتواهای نامناسب را دریافت میکنند، بسیاری از خانوادهها تمایل ندارند بچههایشان در این فضا باشند، ولی نمیتوانند مانعشان بشوند. چون آموزشی کافی در این زمینه وجود نداشته است. حتی خانوادهها در این زمینه آموزش ندیدهاند، نمیتوانند مقابله درست کنند و بازی و سرگرمی را در سبد تربیتی خانواده قرار دهند، به طوریکه بچهها خودشان ابزار دیجیتال را خودخواسته کنار بگذارند یا حداقل رغبتشان به آن کم شود تا آن استفاده درست را یاد بگیرند.
* تسنیم: اشاره به استقبال از نمایشگاه کتاب و در عین حالا تغییر بستر مطالعه کودک و نوجوان در فضای مجازی کردید. از سوی دیگر برای مخاطب کودک این والدین هستند که انتخاب را بر عهده دارند، در مقابل حضور در فضای مجازی کودکان را نیز جستوجو کرده و به انتخاب میپردازند، این تقابل چطور باید برطرف بشود؟
کتابهای ترجمه درصد بالایی از بازار کتاب را تشکیل میدهند. علاوه بر اینکه حجم بالایی از فرهنگ غرب در سالهای اخیر از طریق کتابهای ترجمه به بازار نشر ما و ادبیات کودک و نوجوان نفوذ کرده است، حالا ما با فرهنگ وارداتی از شرق آسیا نیز مواجه هستیم، نوجوان ما اکنون به شدت تحت تاثیر فرهنگ کره هستند.
اینجاست که اهمیت آموزش خود را نشان میدهد. فرزندان ما جستوجوگر هستند، در فضای اینترنت هر چیزی را که بخواهند سرچ میکنند، حتی اگر خانوادهها نخواهند، راه فرار را بلد هستند. اینجا پای آموزش وسط میآید و نقش آموزش پررنگ میشود، پدر و مادر آگاه میتواند آن راه درست و راه معرفی سوژه درست به فرزندش را پیدا بکند.
اگر من به عنوان یک مادر درباره کتابهای منتشر شده و استانداردهایی که دارند، آگاهی پیدا کنم، میتوانم آن را غیرمستقیم به فرزندم معرفی کنم، نه امری و دستوری، چرا که نسل فعلی که آقای سیدناصری از انها با عنوان نسل آلفا یاد کردند، نسلی نیستند که بشود به آنها چیزی دیکته کرد. حتما مقابلش گارد میگیرند. حتما آن کار را انجام نمیدهد. ولی اینجاست که والدین باید آموزش ببینند و والدین باید سواد دیجیتالشان را همراه فرزندانشان بالا ببرند. فرزندان وقتی با چنین پدر و مادری مواجه هستند این پیام را دریافت کنند که پدر و مادر من هم از این ابزار دیجیتال اندازه من میدانند، میتوانند استفاده بکنند، آنجاست که آن همراهی اتفاق میافتد.
ما در نمایشگاه کتاب شاهد حضور والدین آگاه بودیم، اما درصدشان بسیار پایین بود و نشان میداد که آموزش در این زمینه هنوز اتفاق نیفتاده است.
* تسنیم: آقای سیدناصری شما تجربه حضور مدیریتی در فضای مجازی و مطالعه دنیای صفر و یکی را دارید، نظرتان چیست؟
سیدناصری: اول از همه اینکه جامعه ما هم سواد فضای مجازی و هم سواد دیجیتال پایینی دارد، در عین حال سواد حقوقیاش هم پایین است. من معتقدم که با آموزش هر تغییری امکانپذیر است. مگر بحث کمربند ایمنی نبود؟ فرهنگسازی رخ داد و به نتیجه رسید.
در تجربه حضور در نمایشگاه کتاب تهران دو گونه خانواده مشاهده می شد، یک عده قلیل والدینی که کودک و نوجوان خود را همراهی و او را راهنمایی میکردند، اما انتخاب را بر عهده خود کودک میگذاشتند، در مقابل والدینی بودند که اگر کودک کتابی را انتخاب میکردند، میگفتند این به درد تو نمیخورد و برایش خودشان انتخاب میکردند، کودک هم معمولاً بدون رضایت از غرفه بیرون میرفت. نسل امروز که من از آن با نسل آلفا یاد میکنم، از سال 2010 به دنیا آمده و تا 2025 هم تولدش ادامه دارد. آن رفتاری که با نسل z (نسل پیش از آن) میشد، را نمیتوان با نسل آلفا انجام داد. نسل آلفا نسلی است که نمیشود برایش تصمیمگیری کرد. باید این نسل را بهتر بشناسیم تا تولید محتوایی داشته باشیم که هم غنای کارش بیشتر باشد و هم اینکه در مواجهه با مخاطب نیز موفق باشد.
* تسنیم: با توجه به رشد فناوریهای نوین، نشر کودک و نوجوان در ایران تا چه اندازه تلاش کرده تا از این تکنولوژیها به نفع خود بهره ببرد؟
سیدناصری: کمتر از 5 درصد. ناشران ما معمولاً تلاش نمیکنند خود را بروز کنند، در این جامعه در این عصر دیجیتال باید بروز شویم، باید خود را با شرایط روز منطبق کنیم. ناشران اگر خودشان را منطبق نکنند، با این سرعت پیشرفت تکنولوژی جا میمانند و این جا ماندن باعث حذفشان میشود و حذف شدنشان ضربه به فرهنگ کشور است.
هنوز بیشتر ناشران به لزوم بالا بردن سواد دیجیتال و لزوم نیازسنجی جدید اعتقادی ندارند، من فقط دو ناشر را دیدم که در نمایشگاه کتاب در قالب پخش فرم از مخاطبانشان نظرسنجی میکردند، اگر ما سال بعد هم بخواهیم با همین کتابها و با همین شرایط به نمایشگاه بیاییم، پیشرفتی نداشتهایم، ناشران به عنوان یکی از حلقههای کار فرهنگی و متولیان فرهنگ نقش زیادی دارند.
شاهمحمدی: نسل فعلی، نسلی نیستند که بشود به آنها چیزی دیکته کرد؛ حتما مقابلش گارد میگیرند.
چند سال پیش، چند ناشر به حوزه کودک و نوجوان با سرمایهای قابل توجه وارد شدند، با یک انرژی جدید وارد بازار شده و موفق شدند، در مقابل ناشران قدیمی این حوزه مقابلشان گارد گرفتند و قصد مقابله با آنها را داشتند، این ناشران با سرمایهای که از حوزههای دیگر آوردند، خون تازهای در کالبد نشر دمیدند، ما باید در این میان خود را بروز کنیم، برخی ناشران هم در شیوه کار خود و هم در مدیریت اجرایی خود تغییراتی را ایجاد کردند، آنهایی که نکردند، اکنون در ردههای میانی بازار هستند، در حالی که پیش از آن در ردههای نخست بودند و این بروز نشدن ضربه بزرگی به آنها زد.
* تسنیم: به بحث دنیای دیجیتال و ورود فرهنگ شرق به ایران اشاره کردید، تصور نمیکنید که ورود این فرهنگ شرق ناشی از همان تقاضایی است که شکل گرفته و ناشران به آن پاسخ میدهند؟
شاهمحمدی: وقتی از بروز شدن ناشران سخن میگوییم، باید توجه داشته باشیم که موضوعات نیز باید بروز شوند. اینگونه نیست که ما فقط از نظر سواد دیجیتال، تجهیزات فروش و ... بخواهیم بروز شویم. اگر موضوعات را بروز نکنیم، طبق سلیقه مخاطب و طبق سلیقه نسلی که با آن مواجه هستیم، قطعاً جا میمانیم. ما از این نسل جا میمانیم، اتفاقی که الان افتاده این است، آموزشی که در سیستم رسمی آموزش و پرورش انجام میشود، رسماً عقبتر از سلیقه مخاطب، فهم مخاطب، هوش مخاطب و نیازهای مخاطب است. در دبیرستانی که در مقطع راهنمایی مشغول به تدریس هستم، کتابهای درسی بچهها به قدری از نظر موضوعی عقبتر از دنیای بچههاست که بعضی مواقع به عنوان یک معلم حس میکنم که یک فاجعه اتفاق افتاده است، وقتی شکل کتاب درسی تصاویر و ... برای یک دهه پیش است، در حالیکه دانشآموز امروز بروزترین محتواها را که بسیار کارشناسی و با کیفیت عالی به صورت رایگان در اختیار دارد.
بسیار طبیعی است که محتوایی که ما در قالب سیستم آموزشی عرضه میکنیم، اصلاً برایش جالب نباشد. فقط برای گرفتن نمره است که تلاش میکند، آن محتوا را یاد بگیرد، که البته نمره بعد از دوره کرونا نیز اهمیت خود را از دست داده است، بچهها از نظر نمره گرفتن هم موفق نیستند. سطح درسی بسیار پایین آمده است، میانگین معدل بچهها امسال 9 بود. یعنی یک نفر در کل ایران، معدل 20 گرفته بود، ببینید چه اندازه از لحاظ درسی بچه ها دچار ضعف شدند. دیگر سلیقه ادبی و آن چیزی که باید از نظر خوراک روحی و فکری به آنها بدهیم که جای خود دارد. پس بروز شدن موضوعات بسیار مهم است.
ادامه دارد...
منبع: تسنیم
کلیدواژه: حقوق کودک ادبیات کودک گروه سنی کودک کتاب کتاب و ادبیات کتاب کودک و نوجوان انتشارات کودک و نوجوان ادبیات کودک و نوجوان ادبیات کودک و نوجوان کتاب های ترجمه ابزار دیجیتال نمایشگاه کتاب سواد دیجیتال تحت تاثیر مواجه هستیم نسل آلفا کتاب ها عنوان یک خانواده ها فضای مجازی هوش مصنوعی شاه محمدی فرهنگ شرق سید ناصری شرق آسیا بچه ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۳۳۴۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است آیا فلسفه میتواند کمک کند؟
فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاهام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیتهای فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفتشناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازهترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بیعدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتابهای معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتابهای او میتوان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمیترین پرسشها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر میکنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عدهای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد میکنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری میتواند شما را به سوی زندگیای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.
من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه میتواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.
من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی میتواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام میتواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل میاندیشیدند و سعی میکردند نقشهای برای آن ارائه دهند. این میتواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که میتوانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روشهایی است که در آن زندگی سخت است.
بحران میانسالی یکی از آن پدیدههای فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقالهای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحرانهای خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه میکرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر میبردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایینترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق میکند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق میکند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت میکنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیشتر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر میرسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.
بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه میکنند و احساس پشیمانی میکنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینههای شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیشتر فرصتهایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمیتوانید با آنها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینهای خارج شده از دسترس قلمداد میشود.
افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیزهایی که زندگی را با ارزش به نظر میرسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر میرسد که در فاصلهای قرار دارد که میتوانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.
بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط میشود که فیلسوفان آن را "ارزشهای غیر قابل مقایسه" مینامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظهای پشیمان نمیشوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.
یکی از چیزهایی که ما در میانسالی تجربه میکنیم انواع زندگیهایی است که نمیتوانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این میتواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز میتوانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما میتوانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلیای که دوست هستید ملاقات نمیکردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.
نقطه شروع آن است که با سختیها بنشینیم و آنها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیدههایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.
اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه میدهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق میتوانیم بفهمیم که چگونه فلسفه میتواند به عنوان خودیاری عمل کند.